دیگه بسمه شکستن...!



نظرات شما عزیزان:

AmIr
ساعت21:12---13 آذر 1391
دلم شکست ! عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند !
اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد !
اشکم بی امان می ریزد ، مهم نیست ، آب روشنی است !
خانه ات تا ابد روشن عشق من . . .


فائزه
ساعت17:50---10 آذر 1391

والدین گرامی
جاسمین با یه پسر بدبختو بی خانمان به اسم علاءالدین بود.
سفیدبرفی با هفت تا مرد زندگی می کرد.
پینوکیو دروغ گو بود.
رابین هود یه دزد بود.
تارزان که کلا لخت می چرخید.
یه غریبه زیبای خفته رو بوسید و باهاش ازدواج کرد.
سیندرلا دروغ گفت و یواشکی شب از خونه رفت بیرون که به یه مهمونی برسه.

پس مارو متهم نکنید!ما از بچگی این چیزا رو دیدیم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 10 آذر 1391برچسب:,ساعت | 12:7 نویسنده | ღZAHRAღ |